تصور زندگی بدون اینترنت برای من به شخصه نزدیک به غیرممکنه. میتونم بگم رشد تقریبا همه ابعاد زندگیم وابسته به و درهمتنیده با اینترنته. در کنار کاربردهای روزمرهش، اینترنت دیتابیس بیکرانیه از رفتار و افکار انسان معاصر.
در این متن و بر اساس نظریه واقعگرایی افلاطونی(پلاتونیسم)، میتونیم اینترنت و دنیای مجازی رو واقعیت و جهان اطرافمون رو حقیقت درنظر بگیریم. یعنی به نوعی میشه گفت اینترنت، تصویر، انعکاس و سایه دنیای اطرافمونه. با این تفاوت که افلاطون معتقده جهان حقیقی انتزاعی و فرماله در صورتی که جهان واقعی مادیه. و خب اینجا میشه بحث کرد که اینترنت به نسبت دنیای اطراف انتزاعیتره.
البته که با توجه به همون نظریه افلاطون هم، فقط این دو دنیا وجود ندارن که. شاید اینترنت واقعیت باشه و جهان اطراف حقیقت، اما شاید جهان اطراف، خودْ جهان واقعیِ جهان دیگری باشه. همونطور که مشخصه من میتونم این بحث متا رو تا ابد ادامه بدم برای همین تا دیر نشده بهتره همینجا وارد بحث بعدی بشیم.
همه اینارو گفتم که بگم با توجه به این مشاهده، (رابطه بین دنیای حقیقی و دنیای آنلاین) میشه خیلی چیزها رو بررسی و تحلیل کرد. خیلی از رفتارهای انسانی رو میشه در جوامع آنلاین مشاهده کرد و خیلی از رفتارهای انسانی در جوامع آنلاین رو میتوان در دنیای حقیقی پیدا کرد. در واقع اینترنت درگاهیه به میزان زیادی از دیتا که به ما اجازه میده دنیای اطرافمون رو تحلیل کنیم. از طرفی به خاطر این شرایط پنهان و تاریکیای که اینترنت داره، به خاطر این حسی که بهمون میده، انگار که تنهاییم و کسی رفتارمون رو نمیبینه، ما ابعادی از خودمون رو درش نشون میدیم که شاید سر کار و بین دوستامون رو نکنیم. مثلا توییتر، توییتر (بخصوص فارسی) فضای عجیبیه که درش لایههای سرکوب شده افراد به راحتی قابل شهوده:)
این لایهها در دنیای حقیقی هم وجود دارن، صرفا دیده نمیشن. پس اینترنت مکمل شخصیت انسان نیست صرفا بخشی ازش رو نشون میده، فعالش میکنه.
شاید به خاطر همه این چیزها، همه این مشخصههاست که به نظر میرسه اینترنت فرهنگ خودش رو داره. فرهنگی مشابه فرهنگ دنیای حقیقی اما تاریکتر، رکتر و وحشیتر. انگار که دو دنیا داریم که به شدت به هم شبیهن اما یکی کمی بازتره. از این نظر که ما در دنیای حقیقی نتیجه افکار تاریکمون رو میبینیم ولی شاید خود فکرهامون رو پنهان کنیم. اما در اینترنت، ریشه این نتایج نیز قابل شهوده.
اما حالا به صورت روزمره، ما آدمهای عادی، چه رفتاری در اینترنت داریم؟ ما هر یک برای خودمون یک سری فعالیت، یک سری آدم و یک سری پلتفرم پیدا میکنیم. اما اینترنت فضای خیلی خیلی بزرگیه. در واقع اینترنت بیپایانه و ذات و کارکردش این نامحدود بودن رو میطلبه. برای همین خیلی برام جالبه که با این میزان آزادی، عموم ما در اینترنت جا و جامعه خودمون رو پیدا میکنیم و از محدودهمون خارج نمیشیم. در واقع در دنیایی مجازی که از قوانین دنیای حقیقی پیروی نمیکنه، در دنیایی که میشه به هر جایی سفر کرد و هر کسی رو شناخت، ما همچنان در جامعه خودمون میمونیم. به نظرم این انتخاب ما، انعکاسیه از همه بقیه انتخابهای ما که در دنیای محدودِ حقیقیمون میکنیم. اما این نکته، نکته این متن نیست. در این متن میخوام راجع به این فرهنگهایی که برای خودمون میسازیم حرف بزنم، فرهنگ درون اینترنتی هر کدوم از ما.
شاید بشه گفت که اینترنت به نسبت دنیای واقعی، طبقهبندی متفاوتی داشته باشه. شاید هم به خاطر اینه که ما در اینترنت اجازه داریم فارغ از طبقهبندیمون رفتار کنیم. در اینترنت ما شکل جدیدی از خودمون رو میسازیم، البته که هنوزم معتقدم این شکل جدید بخشی از ماست که در دنیای حقیقی پنهان میکنیم. یک نکته دیگه درباره اینترنت اینه که مدام از ما میطلبه تا بهش دیتا بدیم. از ما میخواد انتخاب کنیم. در یک تناقض جالب، در فضای بیکران و معلق اینترنت، ما حق نداریم بیکران و معلق باشیم. ما همواره در حال کلیک کردنیم، در حال انتخاب کردن و تصمیم گرفتن و شکل دادن به هویتمون. هر کلیک هزاران در رو بسته و یکی رو باز میکنه. ما در اینترنت، در یکی از آزادترین فضاهایی که شانس تجربهش رو داریم، خودمون رو زندانی میکنیم و شاید در طبقات عادی جامعه قرار نگیریم و شاید شخصیتی Niche و خاص طراحی کنیم، اما این شخصیت بر اساس آنچه هست ساخته میشود و نه آنچه نیست. برعکس دنیای حقیقی که ما درِش فاصله بین بودنها و نبودنهاییم، در اینترنت صرفا از بودن ساخته میشیم. این قضیه نتیجه دنیای دیتامحور اینترنته. دیتا، یعنی اطلاعات موجود، نه مکمل اطلاعات موجود. این اجبار و نیاز اینترنت به کسب دیتا که به معنای انتخابگری ماست، پدیده تازهایه. در این دنیایی که ما به نوعی مختاریم هر کاری که میخوایم انجام بدیم (طبیعتا با عواقبش)، اینترنت به ما چنین اجازهای نمیده. حالا، با این شخصیتی که از خودمون میسازیم، در جامعه مجازیای که تشکیل میدیم، در یک فرهنگ قرار میگیریم. فرهنگی که همواره در حال کامل شدنه. شاید بشه گفت که این فرهنگ به نسبت فرهنگهای دنیای حقیقی که هم قدمت دارن و هم تحت تاثیر عده بخصوصِ پرقدرتی هستن، OpenSourceتره. ولی خب اینطوری نیست، با توجه به شیوع فرهنگ Influencerی، به راستی که همین فرهنگ هم تحت سلطه تعداد محدودیه؛ اما با یک تفاوت. تفاوتی که در پلتفرمی مثل تیکتاک در سال ۲۰۲۰ برای همه آشکار شد.
تیکتاک به نوعی زاده هزارن فرهنگ گوشه کنار اینترنته. جایی برای همه، فضایی به شدت تاثیرگذار. در سال ۲۰۲۰ ما شاهد به وجود اومدن شبانه دهها و صدها اینفلوئنسر بودیم. افرادی که با یک ویدیوی چندثانیهای، مستقیم روی صفحات میلیونها نفر ظاهر شده و در طی یک هفته در سراسر دنیا شناخته میشدن. نوجوون و جوونهایی که امروز به دنیای سنتی سرگرمی(تلویزیون و سینما) ورود کردهن و خواسته-ناخواسته روی همه ما تاثیر میذارن. برای اولین بار پیشروان یک فرهنگ، سران یک جامعه و مدیران یک فرقه به نوعی «از خودمون» بودن، از خود ما که آدم عادی هستیم. البته که این پدیده حتی برای لحظهای خلوص خود رو حفظ نکرد و هر یک از این افراد توسط برند و سیستمی سنتی خریداری شدن. اما با این حال به نسبت، پدیده نویی بود. یکی دیگه از جذابیتهای این پدیده این بود که ما به صورت ناخودآگاه این لیدرها رو انتخاب کردیم. به این منظور که یکی از کارکردهای اصلی تیکتاک همینه که اطلاعات ورودی هر کس به شدت شخصیسازی شده و Niche ه. این اتاق تاریک علایق واقعی و شاید پنهان هر کس رو نشون میده. برای همین شاید هیچیک از ما جلوی کسی دیگهای به چارلی دمیلیو، ستاره تیکتاک رای ندیم، اما در تنهایی و تاریکی خودمون نگاهش کنیم.
حال که ما نه قادریم معلق باشیم، نه بین دو چیز، و حتی قادر نیستیم باسیاست لیدرهای فضای مجازیمون رو انتخاب کنیم، واقعا چقدر فرهنگ انتخاب شدهمون رو میشناسیم؟
چقدر نسبت به دیتای ورودیمون، به محتوایی که ازش تغذیه میکنیم، به زیباییشناسیای که دنبال میکنیم آگاه و مختاریم؟
ما که در دنیایی ساخته شده از نتیجه انتخابهای ناخودآگاهمون شناوریم، چطور آگاه باشیم، چطور با اخلاقیتمون تصمیم بگیریم و نه تحت تاثیر چیز دیگهای؟ به نظر میرسه که نه میشه از این دنیا کنار کشید و نه میشه درش آگاه بود. بار دیگه شباهت قوانین دنیای حقیقی و دنیای مجازی رو میبینیم. جایی که اختیار مطلق داریم و در عین حال هیچ تصمیمی به راستی مال ما نیست.
اما من معتقدم در فضای مجازی مثل دنیای حقیقی، میبایست تا جای ممکن آگاه بود. میبایست پیشرو بود و پس نزد. همونطور که معتقدم مخالفت ما با ساز و کار دنیای حقیقی نباید ما رو گوشهنشین کنه، بلکه باید حس مسئولیتی در ما بگذاره، مسئولیت اینکه فکر کنیم، زیر سوال ببریم و شجاع باشیم، فکر میکنم میبایست در دنیای مجازی هم با چشمان باز حرکت کنیم. به عنوان یک دیزاینر، به تاثیری که روی زیباییشناسی جامعه میذاریم فکر کنیم، به عنوان یک تولیدکننده محتوا به اطلاعاتی که در ذهنها میذاریم فکر کنیم.
این نظام جدید نیازمند افرادی سالمه که با درک ساز و کارش، مشغول به طراحی و خلق فضایی امن و فرهنگی پذیرای همه بشن. فرهنگ اینترنت، فرهنگ بصری، فرهنگ محتوایی و فرهنگ رفتاری اینترنت بیش از هر فرهنگ دیگهای در دست ماست و برخلاف هر فرهنگی در دنیای حقیقی، ما آدمهای عادی قدرت تاثیرگذاری روی این فرهنگ رو داریم. اینترنت جاییه برای ما آدمهای عادی، کافیه این رو بدونیم و بشناسیم.
۱ نظر
مرسی بابت گذاشتن این بلاگ در مورد اینترنت و ارتباط ما توی این دنیایه واقعی یا حقیقی
تاثیر اینترنت در این دوره از زندگی ما خیلی زیاده و زیاد ترم میشه و داره یه سری فعالیتارو از تو دنیایه واقعی میگیره و میبره تو دنیای خودش جوری که کم کم همه توی اینترنت دارن خودشونو آپگرید میکنن و خودشونو میبرن بالا ولی با این همه مزایایی که داره مسعله زمانو باخودش به همراه داره و روند پیشرفت و کارکردن ما هم با زمانه باعث میشهه واقعا زودتر به نتیجه برسیم و زمان بیشتری رو برای خودمون سیو کنیم و این اتفاق خوبیه