هر وقت صحبت از نوستالژی میشه، به خصوص دهه ۶۰، اکثرا یاد شیشه شیرهای قدیمی، نوارهای کاست و ویدیو، دفتر مشقهای قدیمی ۵۰ برگ و ۱۰۰ برگ و اینجور چیزا میوفتیم. ولی یه مدل نوستالژی دیگه هم هست که برای من و خیلیهای دیگه کم از این چیزایی که گفتم نداره. اونم نوستالژی تکنولوژیه! یا بهتر بگم، اولین خاطرات مرتبط با کامپیوتر و نرمافزارهای اون زمان. یادمه شروع همه ماجراها به اواخر دهه ۷۰ خودمون برمیگرده که با کلی ذوق و شوق، اولین کامپیوتر وارد خونه ما شد. یه کیس کوچیک، با دکمه خاموش و روشن، شبیه به توپ گلف!
از لحاظ سختافزاری، گرچه الان برای همهمون شبیه به یک جوکه ولی اون زمان جزو سیستمهای خیلی پیشرفته به حساب میومد. یک پردازنده ۴۸۶ با ۳۲ مگابایت RAM و یک گیگابایت هارد دیسک. بیاغراق مسیر زندگی من از اون روز کاملا عوض شد و هنوز حال هوا و حتی بویی که اون کامپیوتر وارد خونمون کرد رو یادمه.
با حضور این کامپیوتر، علاقه من به نصب نرمافزارهای مختلف و ور رفتن بهش روز به روز بیشتر شد. هر روز چیز جدیدی روش نصب میکردم و اینقدر باهاش ور میرفتم تا مجبور میشدیم برای نصب مجدد سیستم عامل با آقای مهندس تماس بگیریم تا اگر زمان آزاد داشت با کیف سیدیش بیاد خونمون و همه چیز رو از اول نصب کنه. منم با کنجکاوی پشت دستش میشستم و تماشا میکردم.
اول DOS رو از روی فلاپی دیسک، نصب میکرد و بعد از اون نوبت به نصب Windows 95 میرسید. اینقدر پشت دست مهندس نشستم تا بالاخره روزی رسید که تونستم خودم داس و ویندوز رو نصب کنم و به نوعی خرابکاریهام رو خودم راست و ریست کنم. بعد از مدتی به نظر خودم دیگه حسابی وارد شده بودم و مثلا میدونستم فایل command.com چه کاری انجام میده یا مثلا دل و جرات سیخ زدن به autoexec.bat و Config.sys رو پیدا کرده بودم. بعد از نصب ویندوز، نوبت به نصب نرمافزارهایی میرسید که در واقع “اصل مطلب” حساب میشدن و بدون وجودشون اصلا کامپیوتر و سیستم عامل و این چیزا معنی برام نداشت.
اون زمانی که خبری از اینترنت نبود، گوش کردن به موزیک و تماشای فیلمهای روی سیدی شاید مهمترین کاری بود که با کامپیوتر میشد انجام داد. به همین خاطر نرمافزاری که اول از همه، روی سیستم نصب میشد نرمافزار پخش موزیک و فیلم بود. Winamp قطعا خاطرهانگیزترین نرمافزار برای منه. نرمافزاری با یک شعار صوتی معروف:
!Winamp, It Really Whips the Llama’s Ass
Winamp تقریبا از تمام فرمتهای صوتی پشتیبانی میکرد (هنوز هم میکنه!). من هنوز هم فکر میکنم که Winamp، بهترین کیفیت صدا رو داره. در کنار این، یه رابط کاربری خیلی جذاب با کلی کلید میانبر هم داشت.
جالب اینه که Winamp اولین بار منو با مفهوم پوسته یا Skin نرمافزار آشنا کرد و فهمیدم یه نرمافزار میتونه همیشه یک شکل نباشه و میشه قیافش رو عوض کرد. وقتی داشتم دوباره در مورد Winamp جستجو میکردم متوجه شدم که شرکت Nullsoft که در واقع سازنده Winamp هست، یک موزه آنلاین از تمام Skinهایی که در طول زمان برای این نرمافزار ساخته شده راه انداخته. البته به مرور نرمافزار Jetaudio با قابلیت تبدیل سیدیهای Audio به MP3 و Sonique با اون ظاهر عجیب و غریبش، تونستن جایی در کنار Winamp روی کامپیوترم برای خودشون دست و پا کنن.
بعد از Winamp قطعا نوبت نصب نرمافزار ACDSee بود. گرچه این نرمافزار بیشتر برای تماشا، ادیت و دستهبندی کردن عکسها بود ولی به خاطر رابط کاربری عالی و نمای درختی که از تمام فولدرهای داخل کامپیوتر میداد تقریبا هر مدل فایلی رو که میخواستم باز کنم حتما از داخل ACDSee میرفتم سراغش. اینقدر به ACDSee وابسته بودم که تمام تغییراتش در طول زمان رو به چشم دیدم، از اضافه شدن Meta Data تا دستهبندی هوشمند عکسها براساس رنگهای غالب عکس و تشخیص چهره.
نرمافزاری که بعد از اضافه شدن سیدیرایتر تبدیل به پایه ثابت کامپیوترم شد Nero بود، که با قابلیتهای منحصر به فرد اون موقعش، هیچوقت جاشو به هیچ نرمافزار دیگهای نداد. با Nero، سیدیهای خام شما نمیسوخت! و از همه مهمتر، با بالاترین سرعت ممکن میشد سیدی رایت کرد. Nero هم در طول زمان تغییر کرد و از یک نرمافزار ساده کپی سیدی و DVD تبدیل به یک نرمافزار حجیم و پر از امکان شد که فرمتهای صوتی-تصویری زیادی رو پشتیبانی میکرد.
از نرمافزارهای ایرانی که حتما باید روی سیستم شما نصب میبود چلیپا و زرنگار بودن. چلیپا که یک نرمافزار خطاطی نستعلیق در محیط ویندوز بود و زرنگار که تحول عجیبی در فونتها و خطهای مختلف فارسی ایجاد کرد. این نکته رو بگم که شما الزاما احتیاجی به همه این نرمافزارها نداشتید، ولی در اون زمان یک تعویض سیستم عامل موفق فقط زمانی حاصل میشد که هر چی روی سیدیهای نرمافزاری بود و نبود رو روی سیستمتون نصب کنید! ( باز هم میگم. اینترنتی در کار نبود و فرصت داشتین تمام روز تو همه این نرم افزارها بچرخید.)
قبل از اینکه با ایمیل و بعد از اون با اینترنت آشنا بشم تنها راه ارتباطی من با دنیای دیجیتال خارج از کامپیوترم شبکههای BBS یا Bulletin Board Services بودن. مثل شبکه راه ابریشم با کلی تالارهای گفتگو و بازیهای Text-Based. این شبکههای BBS به نوعی پدربزرگ Forumها حساب میشن، که سالها بعد حسابی پرطرفدار شدن. لازمه استفاده از یک شبکه BBS داشتنِ یک مودم و یک نرمافزار ارتباطی مثل Hyper Terminal بود.
بعد از کلی چک و چونه زدن با پدرم، موفق به خرید یک مودم Dial-up شدم. بهترین زمان برای وصل شدن، شب بود. چون اون زمان، هم کسی با تلفن صحبت نمیکرد و هم خطهای تلفن شبکه BBS مورد نظر آزاد بود و از همه مهمتر اینکه پدر خواب بود! بعد با کلی صداهای غیژغیژ مودم شما به شبکه وصل میشدین و برای زمان محدودی میتونستید از مطالب تالارها استفاده کنید یا با بقیه کسایی که وصل بودن چت کنید. بعد از اینکه زمانتون تموم میشد هم با یک صدای تیک خیلی ریز ارتباطتون قطع میشد و دوباره از اول. 🙂
البته که بعدها با اومدن اینترنت Dial-up همه این بساط جای خودش رو به نرمافزارهای چت آنلاین مثل ICQ و Yahoo Messenger و همچنین شبکههای اجتماعی مثل Orkut ،Yahoo Groups و Yahoo 360 داد که خوب طبیعتا هر کدوم برای خودشون دنیایی بودن و داستانها داشتن.
مثلا توی ICQ چیزی به اسم نام کاربری وجود نداشت و همه همدیگه رو با یه سری شماره میشناختن. همین قضیه یک حس خفنِ هکر بودن به من میداد. 🙂 برای چرخیدن توی اینترنت هم گزینههای زیادی به عنوان مرورگر نبود و یا باید از Internet Explorer استفاده میکردی یا از Netscape Navigator.
خلاصه که به همه اینها، اون موسهای غلتکی که باید هر از گاهی توپش رو در میآوردی و غلتکش رو تمیز میکردی یا اسمهایی مثل Neverhood، Paint Shop Pro، Altavista، Ask Jeeves، PowerDVD، Norton Commander و کلی نرمافزار و بازی و سایت دیگه رو هم اضافه کنید، که ممکنه دیگه خبری ازشون نباشه اما همیشه یادآور دورهای خاطرهانگیز از زندگیمونن.
خوشحال میشم، شما هم در بخش نظرات به این لیست، نرمافزارها، سختافزارها، سایتها و هر خاطرهای از اون زمانها دارید اضافه کنید تا از ذهنمون حذف نشن.
۷ نظرات
خیلی عالی بود من جدای همه این ها که نوشتی با power dvd هم خیلی خاطره داشتم و اون نسخه خنده دار پینت اولیه.
ولی فگر نکنم هنوزم بعد ۲۰ سال بیشتر از یاهو جایی وقت سپری کرده باشم?
مرسی دمت گرم احسان. آره واقعا بیشتر عمرمون توی یاهو مسنجر گذشت :))
بلاگتون احساس صمیمیت و گرمای خاصی رو به آدم میبخشه. ما که کوچکتر از اونیم که از این دم و دستگاهها استفاده کرده باشیم=) اما جالب بود.
مانا و تندرست باشید.
خیلی عالی بود کیوان عزیز. از همون شروع رفاقتمون هم متوجه متفاوت بودنت با دیگردوستانم شدم و استعدادت در نوشتن و نوع دیدگاهات به مسایل و پیرامونت با بقیه کاملا مشهود بود. موفق باشی رفیق. ضمنا اون موقع ها من مفهوم کپی و پیست کردن و مرور کردن فایل رو در نرم افزار NC یاد گرفتم.
مرسی مهدی. لطف داری بهم. آره یادش بخیر تو نورتون با یه Insert و بعد یه F5 از اینور کپی میکردیم اونور :))
خیلی خیلی جالب بود برای من کیوان! من تا حالا اسکین ندیده بودم، در حد دارک مد و لایت مد فقط دیده بودم، خیلییییی جذاب بود واسم.
:))) آره همه این مدهای مختلف و تمپلیتهایی که الان هستن یه جورایی بچههای همون اسکنها هستن. ضمنا ممنون بابت نیم فاصلهها 🙂